نقد همجنسگرایی



تا 

بسم الله الرحمن الرحیم.
آنچه که اکنون جامعه روانشناسی و روانپزشکی در مورد همجنسگرایی بیان می کنند این است که این یک اتفاق عادی و طبیعی است و نمی توان در آن انحراف یا بیماری جنسی و روانی را مشاهده کرد و توصیه های آنان نیز چنین است که باید به رسمیت شناخته شود این امر.
جامعه جهانی هم به طور معنا داری در جهت به رسمیت شناختن و حمایت از این اتفاق هم نظر هستند و رسانه های جمعی و افراد مشهور و صاحب صدا نیز که توانایی تاثیرگذاری بر توده مردم را دارند در این ماجرا شریک شده اند و به هر صورت شاهد رشد این اتفاق هستیم.
اما آدم از آنجا حیرت می کند که جامعه روانشناسی و روانپزشکی که البته جامعه ای که بسیار مهندسی شده و از پیش مشخص شده بر اساس ساختار سلامت معیوب و جهت داری که توسط ت مداران کثیف با انگیزهای کثیف تدوین شده را الگوی خود قرار داده و با آن عینک سلامت روانی جامعه را نگاه می کنند و بر اساس ساختار سلامت کثیف سرمایه داری غرب جامعه را ویزیت می کنند.
اگر بخواهم بگویم که اساسا اساس و رکن این انجمن ها و نهاد های سلامت هدف دار و جهت دهی شده است سخنی بیراه نگفته ام.
کافی است که دقت کنید هنگامی که جامعه سرمایه داری بخواهد یک امر را طبیعی جلوه دهد و از آن استفاده کند چگونه نهادها و ارگان ها را بسیج می کند تا در راستای اهداف از پیش تنظیم شده فعالیت کنند و آنچه را که غیر طبیعی است طبیعی و آنچه را که مضر است را مفید معرفی کنند.
تعجب نکنید اگر در زمانی آنها فیلم های را برای اهدافی از قبیل آموزش و یا فروکش کردن هیجانات افراد بسازند و از آن دفاع کنند و رسانه ها و انجمن های سلامتی را مامور کنند که بگویند خوب شما به اسم تحقیقات مطالبی در جهت تائید ما منتشر کنید و جالب آنکه در دهه های بعد این را دیگر به دلایل کاملا ی و در جهت سرمایه داری بد بدانند و دوباره ماموریت به ارگان ها بدهند که تحقیقاتی منتشر کنید که عکس آن چیزها که در گذشته گفتیم باشد.
اعتماد کردن به جامعه روانشناسی و روانپزشکی سرمایه داری یکی از مهم ترین اشتباهات جوامع دیگر بود که البته گریزی هم از آن نبود وقتی که سرمایه داری غرب ابزار رسانه های جمعی و نفوذ نرم را دارد نمی توان در این بی سوادی رسانه ای جوامع عقب افتاده حسابی باز کرد و اساسا همین افراد کلیدی جوامع غیر پیشرفته خودشان از کم بود سواد رسانه ای رنج می برند چه توقعی از مردم عوام باید داشت.
اگر به این نقطه برسیم و حداقل مشکوک شویم به ساختار های سرمایه داری از جمله ساختار سلامت سرمایه داری و مشکوک شویم به نحوه تحقیقات پژوهشی آنان حداقل آن است که می توانیم فضای تحقیق را بیشتر باز کنیم و کم کم متوجه بشویم اساسا ما با محققی بی طرف روبرو نیستیم ما با پژوهشگران و اعضایی روبرو هستیم که صاحب صدای رسانه ای هستند و البته وابسته به نهاد قدرت که دارای تأثیر گذاری عظیمی بر طبقات پایین تر هستند.
بهترین روش برای پی بردن به حقیقت آنان همان روش مقایسه صحبت های متغیر آنان در طول زمان است که چگونه متناسب با نیاز ساختار قدرت هر روز چیزی جدید رو می کنند.
البته توقع نداشته باشید آنان خیلی رو و دستپاچه عمل کنند همگان پی ببرند نه چنین نیست، اما با نگاه دقیق و مطالعات تخصصی تر می توان پی به کارهای آنان برد.
حال اینها که گفتم در نقد ساختار پژوهشی آنان است و باید دانست که ساختار های قدرت پول می دهند که برای محصول ما پژوهش علمی در جهت تایید و یا رد فلان موضوع منتشر کن ، هرگاه ما به این دید رسیدیم ، آنگاه است که متوجه می شویم کلاه گشادی بر سر ما رفته است.
تحقیقات پژوهشی در جامعه سرمایه داری غرب ابزار است برای تثبیت سرمایه داری این را به عنوان چکیده این مطلب به دست بگیرید و خیالتان این نباشد که سخنی کلی یا بدبینانه می گویم ، آنچه می گویم نه بر اساس تئوری توطئه است که بر اساس تحقیقات منظم و دنباله دار است که انجام شده.
حال اینکه با رسانه های جمعی می توان چه کارها کرد و چه تغییرات عظیم به وجود آورد را جای بحث بسیار دارد و چه حیف که ما محسور شده ایم و در دریای آنان فرو رفته ایم.
گام اول راه آن است که ساختار سلامت ساختار های پژوهشی غرب را ما با دیده تردید نگاه کنیم و متوجه باشیم سرمایه داری غرب همه چیزش بو می دهد.
حال اینها گفته شد و سراغ نظر آنها که می گویند همجنسگرایی طبیعی است برویم و آنچه که توان داریم در نقد می گوییم.
تعجب بزرگی که می بایست می کردم را دیگر نکردم با این نظر آنان، زیرا مدت هاست فهمیده ام نهاد های غربی خودشان را از بسیاری قبل به سرمایه داری فروخته اند ولی آیا اینکه مرد میلش به مرد باشد و زن به زن طبیعی است؟
آیا آنها می دانند که شخصیت مرد و شخصیت زن تکامل روحی و جسمی خودرا باهم می توانند داشته باشند و اساسا جنس و شخصیت مرد که ساختار جدا از جنس و شخصیت زن دارد احتیاج دارد که متصل به هم باشند و افسوس و صد افسوس که از ما مطالبه دلیل تحقیقاتی می کنند دلایلی که ساخته و پرداخته غرب و سرمایه داری است و ما متاسفانه کلا ساختار معیوب و الکنی داریم.
ما بر اساس آنچه که از فرمایشات اهل بیت دانستیم آن است که اینکه مرد میلش به مرد باشد را باید انحراف تلقی کرد و البته درمان نیز دارد و در ن این نیز جاری است.
شخصیت عاطفی و احساسی زن با شخصیت منطقی و محکم مرد از نظر ترکییی کاملا همخوانی دارد و آنچه که در جهت رشد استعدادهای هر دو جنس است با مکمل بودن برای هم میسر است و آنچه که زن با زن در کنار هم تجربه می کنند عملا آنها را درجهت دو قطب عاطفی و احساسی که هستند پیش می برد و قطب منطقی و محکم مرد را ندارند و دارای خلا هستند و مرد هم همینطور اما چه بگویم که دور دور غرب است و این سخنان را فاقد وجاهت علمی می دانند، البته برماست که بگوییم شاید بر خودی ها بابی باز شد که بکنند آنچه تا بحال نکرده بودند.


بسم الله الرحمن الرحیم.

مهم ترین مشکلی که دارم در اصل با غرب نیست، آنها به هرحال گفتند که ما آن دنیا و خدا را که از دست دادیم، بیاییم این طرف را آنطور که می خواهیم سپری کنیم، مشکل اصلی با خودمانی های بیخودی و نخودی است که فهمیده یا نفهمیده فریب غرب را خوردن و بدیهیات غرب برای آنها بدیهی شد و آنچه غیر طبیعی بود را طبیعی دانستند.
خب وقتی ما بنیاد ها و ارکان های غرب را پذیرفتیم و همان عینک غرب را به چشم زدیم، دیگر نمی توان و نمی شود نقد غرب کرد و نمی توان در زمین بازی آنها، آنهارا مغلوب کرد.
عمده تلاش های بی ثمر هم در نقدهای سطحی است که آخ هم ازآن غربی ها نمی گویند.
از زمین بازی غرب خارج شید، ساختار بازی و چینش آنهارا نپذیرید و با ساختار و روش خودمان نقد کنیم.
نمی دانم چگونه می توانم مطلب را جا بندازم، حتما اهلش می دانند مطلب چیست، اما به هر حال باید عوام ها متوجه باشند.
با روش غربی تنها ساختار هایشان را محکم می کنیم در نقد
نقد آنهارا غیر ان چیزی که هست باید کرد
مشتی که نکشد قوی ترشان می کند.
غرق در غرب علیه غرب نمی شود ، بیا بیرون بعد 
این موضوع غرب روش ها و شیوهای تحقیقش غلط است»» را دائم در هر پست تکرار می کنم، بلکم جا بیفتد.
سخن ما این است همجنسگرایی که غرب تابو آن را برداشت و آن را به رسمیت شناخت با استفاده از پایگاه های قدرتش از قبیل جوامع روان شناسی و پزشکی تا جامعه شناسی تا اهالی هنر و .بود
حال با استفاده از روش غرب نمیشود همجنسگرایی را نقد کرد.
کلا ما سعی داریم ساندویچی نقد کنیم و امروز هم سطح دانش بالا رفته و با حرف های سطحی نمی توان خودی هارا قانع کرد، غیره که بماند.
می گویم غرب چند فاکتور را استفاده کرد تا همجنسگرایی را جا بیندازد.
فاکتور اول عمومی سازی آن بود با استفاده از رسانه ها و شخصیت‌های مشهور
فاکتور دوم به خدمت گرفتن نهادهای علمی مانند روانشناسان و روانپزشکان
فاکتور سوم ی کردن موضوع
فاکتور چهارم مظلوم نمایی.

خودم هم متاثر از آنها همجنسگرایی را با همجنس بازی جدا کردم ولی حقیقت آن است همجنس بازی یا لواط یکی هستند.
 


بسم الله الرحمن الرحیم.
زمان که بگذرد و گذر زمان است که می تواند اندکی از افتضاحات و رسوایی های غرب سرمایه داری در فریب اذهان عمومی را رو کند.
چنانچه که هم اکنون چیزهایی از آنها رو شده که در گذشته بت و تابو آنها بود و نتوانستند لاپوشانی کنند.
افسوس که اندیشمندان ما که تعلیم دیده غرب هستند نمی توانند، یا نمی خواهند از این جزم اندیشی بیدار شده و بی پروا نقد غرب کنند و البته افسوس که صدا صدای صاحبان قدرت است و قدرتمندان هم منافعشان در سر به مهر ماندن قضایای غرب است.
گمانتان این نباشد که باری به هرجهت می نویسم و دارم اغراق در نقد می کنم و چون عده ای هر چه محصول غرب است را بد بدانم، خیر تفاوت بنده با آن قشر از جامعه تفاوتی از زمین تا آسمان است و آنها بر اساس ایدئولوژی نقد می کنند، صحیح یا غلط و جالب آنکه خودشان غرق در غرب هستند، اما بنده بر اساس علم نقد می کنم و بس.
اما برسم به اصل مطلب که البته همه اینها که می گویم اصل است و تا تمام آنچه که می گویم در مقدمه خوانده نشود، فهم متون بنده امکان پذیر نیست.
همجنسگرایی در نگاه نه چندان دور نزد همه یک رفتار خلاف و ضد ارزشی بود و قضیه آنطور بود که در غرب سرمایه داری هم آن را بر نمی تافتند، تا کار به آنجا رسید که برای به رسمیت شناختن همجنسگرایی بینشان مسابقه افتاد.
جالب است بگویم وقتی که یک جامعه درش یک صدای قدرت است مثلا این صدا ، مخالفت با سقط جنین است، اندیشمندان موافق هم سعیشان این می شود که چیزی نگویند که وجهه آنان خراب شود و بی سواد یا اقلیت به نظر بیایند و نظرشان را ابراز نمی دهند، مگر عده ای محدود که بعضشان هم به خاطر ژست گرفتن است.
حال همین صدای قدرت امروز برای همجنسگرایی به دست آمد و افرادی که قبلا مخالف بودند، مجبور شدن حرفشان را پس بگیرندکوین هارت»
صدای قدرت آنها را یا یک ستیزه جو یا یک بی سواد یا یک مخالف ارزش ها معرفی می کند.حال این صدای قدرت چطور به اینجا رسید را در پست های قبلی تقریبا اجمالی گفته ام، تفصیل آن پاره ای مسائل جزئی است که در توان این نوشتار نیست.
شما نگاه کنید، در جامعه دانشگاهی خودمان چه بسا الان کسی جرأت نقد همجنسگرایی را ندارد، از ترس اینکه بی سواد یا اقلیت تلقی نشود.اینگونه است که صدای قدرت صداهای دیگر را خفه می کند.
شاید آشنا شدن با ترفند های رسانه ای از قبیل مارپیچ رسانه ای ، تونل قدرت و همبستگی جهانی کمک کننده فهم مطالب بنده باشد، که البته با آسان ترین گویش و لحن، مطلب را بیان کردم و خرده نگیرند بر این ساده گویی ها که توان آن را دارم که غیر آنچه که می بینید بنویسم ولی حاصلی ندارد و هدف فهم است نه فخر فروشی.
ترس از این است که حکایت قوم لوط بسیار پر دامنه و گسترده جهان را بگیرد، حداقل تلاش باید این باشد که دامنه گسترش و رواج آن در جوامع را کاهش دهیم.
در مطلب بعدی ان شاء الله مستقیم بر پیامد های همجنسگرایی سخن می گویم.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

صدای قربانیان فرقه رجوی 1093320 top tech کاروفناوری کلاله ایران بانک:وبلاگ جامع بانک های ایران سنجش و ارزشیابی safeandhappyschoolaa خلاصه کتاب تعلیم و تربیت اسلامی دانلود سرا من بسیجی ام